چهار دست و پالغتنامه دهخداچهار دست و پا. [ چ َ / چ ِ دَ ت ُ ] (اِ مرکب ) قوائم حیوان ؛ یعنی مجموع شمار دستها و پاهای کسی یا حیوانی . دو دست و دو پای او : چهار دست و پای خود را برداشت [ س
hogtiedدیکشنری انگلیسی به فارسیhogtied، از کار افتادن، عاجز ودرمانده کردن، چهار دست و پا را محکم بستن
hogtiesدیکشنری انگلیسی به فارسیhogties، از کار افتادن، عاجز ودرمانده کردن، چهار دست و پا را محکم بستن
hog-tieدیکشنری انگلیسی به فارسیکج خلخال، از کار افتادن، عاجز ودرمانده کردن، چهار دست و پا را محکم بستن
اطرافلغتنامه دهخدااطراف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طَرَف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان تهذیب عادل بن علی ص 67). کنارها و گوشه ها. و فارسیان این را بجای مفرد استعمال کرده به «ه