چهارنعللغتنامه دهخداچهارنعل . [ چ َ / چ ِ ن َ ] (اِ مرکب ) قسمی از رفتن اسب به شتاب . تاخت سریع اسب . چهارگامه .تگ سریع اسب . دو سریع. چهارنعل دو زمان یا سه زمان یا چهار زمان دارد. ولی معمولاً دارای سه زمان است . در زمان اول فقط یک پای خلفی اسب با زمین تماس دارد
چهارنعل تاختنلغتنامه دهخداچهارنعل تاختن . [ چ َ / چ ِ ن َ ت َ ] (مص مرکب ) راندن اسب به شتاب تمام . در تگ افکندن . چون باد صرصر راندن مرکب . بس تند دوانیدن . چهارگامه راندن . || تند و تیز رفتن . با شتاب تمام رفتن .
چهارنعل رفتنلغتنامه دهخداچهارنعل رفتن . [ چ َ / چ ِ ن َ رَ ت َ ] (مص مرکب )به شتاب رفتن اسب . تند و تیز رفتن . به تگ خاستن . سخت دویدن . چهارگامه رفتن . رجوع به چارنعل رفتن شود.
ضرباهنگ چهارنعلgallop rhythmواژههای مصوب فرهنگستانیافتهای در سمع قلب مرکب از سه یا چهار صدا که به صدای چهارنعل اسب شبیه است
چهارنعل تاختنلغتنامه دهخداچهارنعل تاختن . [ چ َ / چ ِ ن َ ت َ ] (مص مرکب ) راندن اسب به شتاب تمام . در تگ افکندن . چون باد صرصر راندن مرکب . بس تند دوانیدن . چهارگامه راندن . || تند و تیز رفتن . با شتاب تمام رفتن .
چهارنعل رفتنلغتنامه دهخداچهارنعل رفتن . [ چ َ / چ ِ ن َ رَ ت َ ] (مص مرکب )به شتاب رفتن اسب . تند و تیز رفتن . به تگ خاستن . سخت دویدن . چهارگامه رفتن . رجوع به چارنعل رفتن شود.
ضرباهنگ چهارنعلgallop rhythmواژههای مصوب فرهنگستانیافتهای در سمع قلب مرکب از سه یا چهار صدا که به صدای چهارنعل اسب شبیه است
خببدیکشنری عربی به فارسیيورغه رفتن (اسب) , راهوار بودن , يورغه , چهارنعل , گامي شبيه چهارنعل , گردش , سوار اسب (چهارنعل رونده) شدن , سلا نه سلا نه راه رفتن
چهارنعل تاختنلغتنامه دهخداچهارنعل تاختن . [ چ َ / چ ِ ن َ ت َ ] (مص مرکب ) راندن اسب به شتاب تمام . در تگ افکندن . چون باد صرصر راندن مرکب . بس تند دوانیدن . چهارگامه راندن . || تند و تیز رفتن . با شتاب تمام رفتن .
چهارنعل رفتنلغتنامه دهخداچهارنعل رفتن . [ چ َ / چ ِ ن َ رَ ت َ ] (مص مرکب )به شتاب رفتن اسب . تند و تیز رفتن . به تگ خاستن . سخت دویدن . چهارگامه رفتن . رجوع به چارنعل رفتن شود.
ضرباهنگ چهارنعلgallop rhythmواژههای مصوب فرهنگستانیافتهای در سمع قلب مرکب از سه یا چهار صدا که به صدای چهارنعل اسب شبیه است