چهارراهلغتنامه دهخداچهارراه . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . در 12هزارگزی باخترلنده مرکز دهستان واقع است . 100 تن سکنه دارد. از چشمه
چهارراهلغتنامه دهخداچهارراه . [ چ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش سمیرم شهرستان شهرضا. در 46هزارگزی جنوب باختر سمیرم واقع است . 51 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
چهارراهلغتنامه دهخداچهارراه . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جاوید بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون . در 15هزارگزی خاور فهلیان و 4 هزارگزی خاور شوسه ٔ کازرون به بهبهان واقع است
چهارراه گیشینلغتنامه دهخداچهارراه گیشین . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت کوه باشت و بابوئی بخش گچساران شهرستان بهبهان ، 650تن سکنه دارد. از قنات و چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات و
چهارراهیلغتنامه دهخداچهارراهی . [ چ َ ] (اِ مرکب ) تداول دیگری از چهارراه . رجوع به چارراه و چهارراه شود.
چهارراهیلغتنامه دهخداچهارراهی . [ چ َ ] (اِخ ) طایفه ای از ایلات ممسنی فارس است . (یادداشت مؤلف ). از ایلات متفرقه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 90).
گنبد چهارراهلغتنامه دهخداگنبد چهارراه . [ گُم ْ ب َ دِ چ َ ] (اِخ ) گنبدی است در آمل . رجوع به ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 63 شود.
چهارراه گیشینلغتنامه دهخداچهارراه گیشین . [ چ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پشت کوه باشت و بابوئی بخش گچساران شهرستان بهبهان ، 650تن سکنه دارد. از قنات و چشمه آبیاری میشود. محصولش غلات و
چهارراهیلغتنامه دهخداچهارراهی . [ چ َ ] (اِ مرکب ) تداول دیگری از چهارراه . رجوع به چارراه و چهارراه شود.
چهارراهیلغتنامه دهخداچهارراهی . [ چ َ ] (اِخ ) طایفه ای از ایلات ممسنی فارس است . (یادداشت مؤلف ). از ایلات متفرقه ٔ فارس . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 90).
گنبد چهارراهلغتنامه دهخداگنبد چهارراه . [ گُم ْ ب َ دِ چ َ ] (اِخ ) گنبدی است در آمل . رجوع به ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 63 شود.
فالگوش ایستادنفرهنگ انتشارات معین(دَ) (مص ل .) 1 - در شب چهارشنبه سوری سر چهارراه ایستادن و به حرف های عابران گوش دادن و با تعبیر آن حوادث آینده را پیش گویی کردن . 2 - دزدیده گوش دادن به گفت و