چهارده یکلغتنامه دهخداچهارده یک . [ چ َ / چ ِ دَه ْ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) یک چهاردهم ، یک قسمت از چهارده قسمت چیزی .
ماهخورکِشَندlunisolar tideواژههای مصوب فرهنگستاناجزای کِشَندی هماهنگ که بخشی از آنها حاصل اثر گرانش ماه یا خورشید است و بخشی دیگر که چهارده روز یکبار روی میدهد حاصل مجموع کِشَند آنهاست
کلب اصغرلغتنامه دهخداکلب اصغر. [ ک َ ب ِ اَ غ َ ] (اِخ ) صورتی از صورتهای فلکی که آن را بر مثال سگی کوچک تر از کلب اکبر توهم کنند و کواکب آن هفت (یا چهارده ) است و یکی از آنها شعرای
شفاعتفرهنگ نامها(تلفظ: še(a)fāat) (عربی) خواهش کردن از کسی برای عفو وبخشش گناه دیگری ، پایمردی ، وساطت ؛ (در ادیان) اعتقادی در تشیع که بر مبنای آن هر یک از چهارده معصوم (ع) ، ب
گردیدنلغتنامه دهخداگردیدن . [ گ َ دی دَ ] (مص ) پهلوی گرتیتن ، وشتن ، اوستا «ورت » ، هندی باستان «ورتت » ، ورت [ گردیدن ، چرخیدن ]، کردی «گروان » . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین )
چهارده چریکلغتنامه دهخداچهارده چریک . [ چ َ دَه ْ چ ِ ] (اِخ ) یکی از طوایف ایل قشقائی که مرکب از 120 خانوار است و در حوالی سمیرم مسکن دارند. (یادداشت مؤلف ). طایفه ای از طوایف ایل قش