چنگلاهیلغتنامه دهخداچنگلاهی . [ چ َ ] (اِ) پرنده ای است که غلیواج گویند و بجای های «هوز» های «حطی » و نون هر دو بنظر آمده است . (برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا). رجوع به غلیوا
چوزه لوالغتنامه دهخداچوزه لوا. [ زَ ل ِ / ل ُ ] (اِ مرکب ) چنگلاهی . (شرفنامه ٔ منیری ). جوجه ربا. چوزه ربا. زغن . خاد. مرغ گوشت ربا. غلیواج . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رج
جنگلاهیلغتنامه دهخداجنگلاهی . [ ج َ ] (اِ) غلیواج را گویند. (برهان ). زغن . (فرهنگ فارسی معین ). غلیواژ. (شرفنامه ٔ منیری ). چنگلاهی . (شرفنامه ٔ منیری ). جنگلانی . جنگلایی . (برها
خادلغتنامه دهخداخاد. (اِ) بمعنی خات است که غلیواژ باشد. (برهان ) (آنندراج ). زغن باشد یعنی مرغ گوشت ربای ، و او را پند و غیلواج نیز گویند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). جانوری است پ
زغنلغتنامه دهخدازغن . [ زَ غ َ ] (اِ) پند. خاد. غلیواج . زاغ گوشت ربای . مرغ گوشت ربای . (از لغت فرس چ اقبال ص 361). گوشت ربا و غلیواج باشد... (از برهان ). بمعنی غلیواج است ...
عقعقلغتنامه دهخداعقعق . [ ع َ ع َ ] (ع اِ) مرغی است ابلق از نوع غراب ، آوازش عین قاف است ، به فارسی عکه نامندش . حرام است در صحیح مانند غراب . و اگر دماغ آن را بر پنبه طلا کنند