چندبرابریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد رابری، چندتایی، چندگونگی، کثرت، چندگانگی، انبوهی، بیشماری، تکثر، تعدد بسیاری، زیادی، وفور فرط چگالی، تراکم اکثریت، اقلیت چندضلعی، چندبر، چندپهلو، کثی
چندبرابرساز ولتاژvoltage multiplierواژههای مصوب فرهنگستانمدار یا قطعهای که ولتاژ خروجی آن چندبرابر ولتاژ ورودی آن است
چندبرادرشوهریfraternal polyandry, adelphic polyandryواژههای مصوب فرهنگستاندر برخی جوامع ابتدایی یا سنتی، ازدواج همزمان یک زن با چند برادر