چندلایه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ه کردن، رویهم گذاشتن:آبکاری، شیروانیکوبی، ورقکوبی، آهنکوبی
چندلایهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد دلایه، پوستهپوسته، چندلا، مطبق، لایهلایه، ورقهورقه، متورق منطقهبندیشده پوشیده
اشعۀ چندلایهmultiseriate rayواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اشعه که در برش مماسی بهصورت چند لایه دیده میشود
غشای چندلایهcomposite membraneواژههای مصوب فرهنگستانغشایی که ازنظر ساختار فیزیکی یا شیمیایی لایههای مختلفی دارد
معماری چندلایهmulti-tier architecture, n-tier architecture, multi-layered architectureواژههای مصوب فرهنگستاننوعی معماری نرمافزار که در آن قطعههای نرمافزاری گوناگون در قالب لایههایی با عملکرد اختصاصی ساماندهی میشوند
شیشۀ جلوی چندلایهlaminated windshield, laminated windshield glass, laminated windscreenواژههای مصوب فرهنگستانشیشۀ جلویی که از دو لایه شیشه و یک لایه بسپار میانی تشکیل شده است و در هنگام شکستن ریزش نمیکند
بافة بیهستهcoreless cableواژههای مصوب فرهنگستانبافه/کابل دارای یک یا چند لایه سیم که آنها را با لوله کردن یا کشیدن یا روشهای دیگر میتابانند متـ . کابل بیهسته
منبرلغتنامه دهخدامنبر. [ مِم ْ ب َ ] (ع اِ) آنچه خطیب بر آن ایستد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه خطیب بر آن ایستد و خطبه خواند. کرسی مانندی پایه دار که واعظ و خطیب بر بالای آن