چنبلیلغتنامه دهخداچنبلی . [ چَم ْ ب َ ] (حامص ) حاجتمندی و گدایی را گویند. (برهان ) (آنندراج ). گدا را گویند. (جهانگیری ). احتیاج و درویشی و گدایی . (ناظم الاطباء). و رجوع به چنب
چوبلیلغتنامه دهخداچوبلی . (اِخ ) دهی است از دهستان آقابای بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس که در 14 هزارگزی جنوب گنبد و 2 هزارگزی باختر گنبد به شاه پسند واقع شده است . دشت است و معتدل
چوبلیلغتنامه دهخداچوبلی . (اِخ ) دهی است از دهستان مانه بخش مانه شهرستان بجنورد که در 2 هزارگزی باختر مانه سر راه مالرو عمومی مانه به کاشک آباد واقع است . جلگه و گرمسیر است . 274
ادیسنلغتنامه دهخداادیسن . [ اَ س ُ ](اِخ ) ناحیه ٔ غربیه ٔ فرمونت و حد غربی آن دریاچه ٔ چمبلن است و نهر اوتر آنرا مشروب کند. مساحت وی 750 میل مربع و عدد سکنه ٔ آن 23484 تن ، و ار
شمبوللغتنامه دهخداشمبول . [ ش ُ ] (اِ) ایر. آلت مردی اطفال (در زبان دایگان ). (یادداشت مؤلف ). چُمبُل . بوبول . دول . دودول . رجوع به ایر شود.