چلالیلغتنامه دهخداچلالی . [ چ َ ] (اِخ ) دهی از بخش دهلران شهرستان ایلام که در 33 هزارگزی شمال باختری دهلران و 31 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ دهلران به نصریان واقع است . کوهستانی و م
چلالیلغتنامه دهخداچلالی . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) سبدی باشد که زنان پنبه ٔ گلوله کرده و ریسمان ریسیده را در آن نهند. (برهان ) (آنندراج ). سبدی که زنان پنبه ٔ گلوله کرده وریسمان ریسیده
چل بندلغتنامه دهخداچل بند. [ چ ِ ب َ ] (اِ مرکب ) جامه ای رقاصان را. چهل بند و نوعی جامه ٔ مخصوص رقاصان که از پارچه های مختلف به الوان گونه گون سازند. جامه ای رقاصان را که دامنهای
چل منارهلغتنامه دهخداچل مناره . [ چ ِ م َ رِ ] (اِخ ) عبارت از تخت سلیمان علیه السلام است . (برهان ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). تخت سلیمان ، در فارس . (از ناظم الاطباء). || عمارت
کوته پاچهلغتنامه دهخداکوته پاچه . [ ت َه ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) مخفف کوتاه پاچه است که جانور شبیه به گوزن است . (برهان ). || (ص مرکب ) مرادف کوتاه بال و به معنی کوتاه قد، او را چل
ترترکلغتنامه دهخداترترک . [ ت ُ ت ُ رَ / رُ ] (اِخ ) در کوه باباکوهی شیراز جایی ساخته اند که در روزهای سیر مردم به آنجا روند و سنگی در زیر نهاده از بالا لغزیده به پائین آیند. (فر
کوتاه پاچهلغتنامه دهخداکوتاه پاچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) به معنی کوتاه پای است که جانور شبیه گوزن است . (برهان ). نام جانور صحرایی که به قامت گوسفند یاکلان تر از آن باشد مانند گوز