چلی کردنلغتنامه دهخداچلی کردن . [ چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دیوانگی یا کودکی کردن . خل خلی کردن . خلبازی درآوردن . کارهای ابلهانه و سفیهانه کردن . و رجوع به چلی شود.
چلیلغتنامه دهخداچلی . [ چ ِ ] (حامص ) به معنی حمق و بی عقلی . (غیاث ازجهانگیری ) (آنندراج ). خلی . چلمنی . احمقی و دیوانگی ، ابلهی . سفاهت . و رجوع به چلی کردن شود. || بعضی به
چلیلغتنامه دهخداچلی . [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان طیبی گرمسیری بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان که در 11 هزارگزی جنوب باختری لنده و 72 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ بهبهان واقع است . ک
ساوهلغتنامه دهخداساوه . [ وَ ] (اِخ ) شهر قدیم مرکز شهرستان ساوه است . این شهر در 50 درجه و 18 دقیقه ٔ طول شرقی گرینویچ و 35 درجه و یک دقیقه ٔ عرض شمالی در ارتفاع 960 متر در 140
چلی بالالغتنامه دهخداچلی بالا. [ چ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان که در 24 هزارگزی جنوب علی آباد واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 135 تن سکنه دارد. آبش ا