چلچلیلغتنامه دهخداچلچلی .[ چ ِ چ ِ ] (حامص مرکب ) خلی . بوالهوسی . عمل دیوانگان . در تداول عامه گویند: مرد که به چهل سال رسید اول چل چلیش است ، یا مرد چل ساله تازه اول چل چلیش اس
چلچلیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. چهلسالگی.۲. [مجاز] هوسرانی و عیش و خوشگذارنی، خصوصاً در چهلسالگی.