چلنچولغتنامه دهخداچلنچو. [ چ َ ل َ ] (ص ) کسی را گویند که لباس و رخوت خود را زود چرکن و ملوث گرداند. (برهان ). کسی که چرکن و ملوث باشد و جامه ٔ خودرا کثیف نگاه دارد. (انجمن آرا)
چلنچوفرهنگ انتشارات معین(چَ لَ) (ص .) 1 - کسی که لباس های خود را چرکین و ملوث سازد. 2 - کسی که عقلش ناقص باشد. 3 - بی نزاکت .
چانچولغتنامه دهخداچانچو. (اِ مرکب ) قطعه چوب مقعر شکافدار که مخصوص بدوش بردن دو سطل آب است . قطعه چوب خمیده ای که بر شانه می نهند و از هر سر آن سطل آبی می آویزند و بدان وسیله دو
چلوچوبلغتنامه دهخداچلوچوب . [ چ َ / چ ُ ل َ / لُو ] (اِ مرکب ) سیخ کباب را گویند. (برهان ) (آنندراج ). همان جلوچوب است . (شرفنامه ٔ منیری ). سیخ کباب . (ناظم الاطباء). جلو. سیخ کب
چنچولیلغتنامه دهخداچنچولی . [ چ َ ] (اِ) بمعنی بادپیچ است و آن ریسمانی باشد که در ایام عید و نوروز از شاخ درخت و جاهای بلند آویزند و زنان و کودکان بر آن نشسته در هوا آیند و روند و
چانچوفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهچوب بلندی که با آن دو سطل آب را حمل کنند؛ چوبی بلندی که روی شانه میگذارند و بر هر سر آن یک سطل آب آویزان میکنند.
چانچولغتنامه دهخداچانچو. (اِ مرکب ) قطعه چوب مقعر شکافدار که مخصوص بدوش بردن دو سطل آب است . قطعه چوب خمیده ای که بر شانه می نهند و از هر سر آن سطل آبی می آویزند و بدان وسیله دو