چلغوزلغتنامه دهخداچلغوز.[ چ َ ] (اِ) در تداول عامه ، فضله ٔ مرغ خانگی و کبوتر و نظایر اینها. فضله ٔ مرغ و گنجشک و کبوتر و نظایرآن . فضله ٔ یکباره ٔ ماکیان یا کبوتر. فضله ٔ مرغان
چلغوزفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. فضلۀ پرندگان.۲. (صفت، اسم) [عامیانه] شخص کوتاهقد و کوچکجثه. Δ به کسی که بخواهند او را خرد و حقیر و پست بنمایانند اطلاق میشود.
چلغوزواژهنامه آزاد(چَ) = چلقوز:(اِ.) فضلة مرغ خانگی ، کبوتر و مانند آن ها. (عا.) برای توهین و تحقیر به افراد گفته می شود. از دانه های آجیلی و سودمند است. مغز آن شبیه تخمۀ آفتابگر
چلقوزلغتنامه دهخداچلقوز. [ چ َ ] (اِ) فضله ٔ هر نوع مرغ و رجوع به چلغوزشود. || در اصطلاح عامه ، در مقام تحقیر و توهین بافراد خردجثه گفته شود. رجوع به چلغوز شود.
چلغوزهلغتنامه دهخداچلغوزه . [ چ ِ زَ ] (اِ) چیزی است مانند فستق . (فرهنگ اسدی ). بار درخت صنوبر باشد، به اعتبار کنگره های آن که هر یک به منزله ٔ غوزه است . (برهان ). بار درخت صنوب
چلغوزهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. میوۀ درخت صنوبر.۲. صنوبر: ◻︎ یکسو کَشَمش چادر یکسو نهمش موزه / این مرده اگر خیزد ورنه من و چلغوزه (رودکی: ۵۲۹).
چلغوزهلغتنامه دهخداچلغوزه . [ چ ِ زَ ] (اِ) چیزی است مانند فستق . (فرهنگ اسدی ). بار درخت صنوبر باشد، به اعتبار کنگره های آن که هر یک به منزله ٔ غوزه است . (برهان ). بار درخت صنوب
چلغوزهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. میوۀ درخت صنوبر.۲. صنوبر: ◻︎ یکسو کَشَمش چادر یکسو نهمش موزه / این مرده اگر خیزد ورنه من و چلغوزه (رودکی: ۵۲۹).