چقا حماملغتنامه دهخداچقا حمام . [ چ َ ح َم ْ ما ] (اِخ ) نام تپه ای است در 19 هزارگزی شمال نفت شاه ، کنار راه شوسه ٔ نفت شاه به قصرشیرین که پاسگاه مرزبانی دارد و در زمستان قشلاق عده
چقالغتنامه دهخداچقا. [ چ َ / چ ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فارسینج اسدآباد شهرستان همدان که در 33 هزارگزی جنوب باختری قصبه ٔ اسدآباد و 7 هزارگزی فارسینج واقع است . کوهستانی و
چقالغتنامه دهخداچقا. [ چ َ / چ ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان مشک آباد بخش فرمهین شهرستان اراک که در 45 هزارگزی جنوب فرمهین متصل به راه آهن اراک واقع است . دشت و سردسیر است و 30
چقالغتنامه دهخداچقا. [ چ ُ / چ َ ] (اِ) در لهجه ٔ کردی بمعنی تپه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ذیل چقا).
چقا چوبینلغتنامه دهخداچقا چوبین . [ چ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد که در 6 هزارگزی شمال باختر گهواره واقع است و 50 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج
کرم گذاشتنلغتنامه دهخداکرم گذاشتن . [ ک ِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) تولید شدن کرم در چیزی . (یادداشت مؤلف ). کرم افتادن . کرم اوفتادن . رجوع به کرم اوفتادن شود. || سخت شوخگن بودن و مدتهای
گرمابهلغتنامه دهخداگرمابه . [ گ َ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) حمام . (دهار) (غیاث ) (برهان ) (آنندراج ). گرمابان . (جهانگیری ) : شد به گرمابه درون استاد غوشت بود فربی و کلان و خوب گوشت
بوقلغتنامه دهخدابوق . (ع اِ) سفیدمهره باشد و آن چیزی است که حمامها و آسیاها و هنگامه ها نوازند. (برهان ). نای است بزرگ که نوازند. ج ، ابواق و بیقان . نای مانندی که آسیابانان دم
غالبلغتنامه دهخداغالب . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن اسود مسعودی . یکی از قاتلان فضل بن سهل ذوالریاستین . مؤلف حبیب السیر آرد: و چون به سرخس رسید روزی ذوالریاستین به حمام درآمد و بنابر آ
خرمهرهلغتنامه دهخداخرمهره . [ خ َ م ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) سفیدمهره باشد که نوعی از بوق است و آنرا در حمامها و آسیاها و بازیگاهها و بتخانه ها و بعضی مصافها می نوازند. (از برهان قا