چفترواژهنامه آزادویار زنان باردار ، فلانی چفتر دارد،یا چفتر می چیند چِفتِر در گویش بختیاری به معنی ویار زنان باردار است.
بشوللغتنامه دهخدابشول . [ ب َ / ب ِ / ب ُ ](نف مرخم ) گزارنده ٔ کارها. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). گزارنده ٔ کار باشد. (سروری ) (از شعوری ). رجوع به شولیدن شود. || داننده و
شترلغتنامه دهخداشتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندان
درستلغتنامه دهخدادرست . [ دُ رُ ] (ص ، ق ، اِ) کل . تام . کامل . تمام . (ناظم الاطباء). تمام و غیر ناقص . (غیاث ). که کم نیست : سنگ این نانوا درست است . مقابل کم : وزن یا سنگ در
خوردنلغتنامه دهخداخوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص ) از گلو فرودادن و بلعیدن غذا و طعام و جز آن . (ناظم الاطباء). اوباریدن . بلع کردن . اکل . تناول . جاویدن چیزی جامد. (یادداشت مو
استوارلغتنامه دهخدااستوار. [ اُ ت ُ ] (ص ) (از پهلوی استوبار یا هستوبار ، به معنی معتقد و ثابت قدم ) پایدار. ثابت . پابرجا . پای برجا. استوان . (رشیدی ). ثبت . ثابت . (دهار). راسخ