چغندرگویش اصفهانی تکیه ای: čoxondar طاری: čündar طامه ای: čoqondar طرقی: čündar کشه ای: čuqundar نطنزی: čoqondar
چغندرلغتنامه دهخداچغندر. [ چ ُ غ ُ دَ / دُ ] (اِ) حویجی باشد که در آشها داخل کنند. (برهان ). معروف است و در آشها کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ). سبزه ای است خوردنی مثل ترب که شلغم
چغندرگویش خلخالاَسکِستانی: čander دِروی: čander شالی: čandar کَجَلی: čandar کَرنَقی: čandar کَرینی: čandar کُلوری: čandar گیلَوانی: čander لِردی: čandar
چقندرلغتنامه دهخداچقندر. [ چ ُ ق ُ دَ ] (اِ) نام حویجی است معروف که در آشها کنند. (برهان ) (آنندراج ). همان چغندر است . (از شرفنامه ٔ منیری ). و رجوع به چغندر و چغندر قند شود.
چغندر قندلغتنامه دهخداچغندر قند. [ چ ُ غ ُ دَ رِ ق َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نوعی از چغندرکه به کار ساختن شکر و قند آید. قسمی چغندر که در کارخانه های بزرگ یا کارگاههای کوچک بوسایل