چغلو پایینلغتنامه دهخداچغلو پایین . [ چ َ ] (اِخ )دهی است جزء دهستان قشلاقات افشار بخش قیدار شهرستان زنجان که در 47 هزارگزی جنوب باختری قیدار و 36 هزارگزی راه مالرو عمومی واقع است . ک
چغل خورلغتنامه دهخداچغل خور. [ چ ُ غ ُ خوَر / خُر ] (نف مرکب ) سخن چین و نمام و افتراکار. (ناظم الاطباء). و رجوع به چغل و چغل خوری شود.
چغل خوریلغتنامه دهخداچغل خوری . [ چ ُ غ ُ خوَر / خُر ] (حامص مرکب ) سخن چینی و نمامی و افتراکاری . (ناظم الاطباء). و رجوع به چغل و چغل خور شود.
چغلیلغتنامه دهخداچغلی . [ چ ُ غ ُ ] (حامص ) کارپنهان مردمان را بکسی گفتن . (ناظم الاطباء). عمل شخص چغل . (از رشیدی ). سعایت . تضریب . خبردادن خطا و جرم کسی به بزرگتری . خبرچینی
چغلی کردنلغتنامه دهخداچغلی کردن . [ چ ُ غ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گناه نهفته ٔ کسی را به آنکس که جزا تواند داد بقصد ایذاء گفتن .غَمز. در تداول کودکان و نوآموزان ، کار بد کسی را به معلم