چغزیدنلغتنامه دهخداچغزیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) بمعنی ناله و زاری کردن باشد. (برهان ). بمعنی ناله و زاری . (انجمن آرا) (آنندراج ). زاری و ناله کردن . (ناظم الاطباء). آه و ناله کردن .
چغزیدهلغتنامه دهخداچغزیده . [ چ َ دَ / دِ ] (ن مف ) بمعنی ترسیده و واهمه کرده و بیم برده باشد. (برهان ). و رجوع به چغزیدن و چغریدن شود. ناله و زاری کرده : چند گردیده چو دولاب در ا
چغزیدنفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. ناله کردن؛ زاری کردن؛ آه و ناله کردن.۲. واهمه کردن؛ ترسیدن: ◻︎ در فنا جلوه شود فایدۀ هستیها / پس نباید ز بلا گریه و درچغزیدن (مولوی: ۶۹۵).
چغزیدنلغتنامه دهخداچغزیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) بمعنی ناله و زاری کردن باشد. (برهان ). بمعنی ناله و زاری . (انجمن آرا) (آنندراج ). زاری و ناله کردن . (ناظم الاطباء). آه و ناله کردن .
چغزیدهلغتنامه دهخداچغزیده . [ چ َ دَ / دِ ] (ن مف ) بمعنی ترسیده و واهمه کرده و بیم برده باشد. (برهان ). و رجوع به چغزیدن و چغریدن شود. ناله و زاری کرده : چند گردیده چو دولاب در ا
چغزانیدنلغتنامه دهخداچغزانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) چغزیدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به چغزیدن شود. || کشانیدن غوک را. (ناظم الاطباء).
اختناقلغتنامه دهخدااختناق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) خبه شدن . (منتهی الارب ). خفگی . خبگی . خپگی . خفه شدن . خوه شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گلو گرفتن . گلو گرفته شدن : گفت شب
چغریدنلغتنامه دهخداچغریدن . [ چ َ دَ ] (مص ) بمعنی التفات کردن باشد. (برهان ). التفات کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بمعنی ترسیدن و واهمه نمودن هم آمده است . (برهان ). ترسید