چشمگیردیکشنری فارسی به انگلیسیarresting, blatant, conspicuous, effective, eminent, explicit, eye-catching, gallant, notable, note, noted, noteworthy, noticeable, phenomenal, prominent, prono
انقلاب فنّاورانهtechnological revolutionواژههای مصوب فرهنگستانتغییر چشمگیر و نسبتاً سریع در ساختارهای مهم جامعه ناشی از ورود و استفاده از مجموعهای از فنّاوریهای جدید
حباب سوداگرانهspeculative bubble, speculative mania, bubbleواژههای مصوب فرهنگستانافزایش چشمگیر و بیش از ارزش واقعی قیمت یک دارایی نیز: حباب قیمت price bubble
گلوگاه جمعیتشناختیdemographic bottleneckواژههای مصوب فرهنگستانکاهش چشمگیر و معمولاً موقتِ اندازة جمعیت یک گونه به دلایل مختلف
کومهایباراcumulonimbusواژههای مصوب فرهنگستانابر سنگین و چگال، با گسترش قائم چشمگیر و به شکل کوه یا برجهای عظیم؛ دستکم بخشی از قسمت فوقانی آن معمولاً هموار یا رشتهرشته یا مخطط و همواره تخت است؛ این بخش
کار خارقالعادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی عاده، کار بزرگ و چشمگیر، کارستان، معجزه، کار معجزهآسا، شاهکار، استادی عجیب، جادوگری، نمایش محیرالعقول، دراماتورژی حماسه، دلاوری