چشمه یاملغتنامه دهخداچشمه یام . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی است جزءدهستان دودانگه ٔ بخش ضیأآباد شهرستان قزوین که در 6 هزارگزی ضیأآباد و 6 هزارگزی راه شوسه واقع است و270 تن سکنه دارد. م
میان بازورلغتنامه دهخدامیان بازور. [ یام ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بدوستان بخش هریس شهرستان اهر، واقع در 19هزارگزی شوسه ٔ تبریز به اهر با 192 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن مالرو
مرگیتلغتنامه دهخدامرگیت . [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان یامچی بخش مرکزی شهرستان مرند، واقع در 15هزارگزی شمال غربی مرند و 6 هزارگزی راه مرند به خوی با 780 تن سکنه . آب آن از چش
سگبانلغتنامه دهخداسگبان . [ س َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان رودقات بخش مرکزی شهرستان مرند، دارای 611 تن سکنه و آب آن از چشمه و قنات است . محصول آن غلات ، زردآلو، بادام و شغل اهالی زر
رلغتنامه دهخدار. (حرف ) حرف دوازدهم از الفبای فارسی و دهم از حروف هجای عرب (ابتث ) و بیستم از حروف ابجد و بحساب جُمَّل آن را به دویست دارند و از حروف مکسوره و زلاقه و مسروری
زهلغتنامه دهخدازه . [ زِه ْ / زَه ْ ] (اِمص ) زاییدن آدمی و حیوانات دیگر باشد. (برهان ) (آنندراج ). زادن را گویند. (جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از غیاث ). زادن چنانکه گویند درد