چرکلغتنامه دهخداچرک . [ چ ِ ] (اِ) ریمی که از زخم آید. (برهان ). ریم که از زخم برآید، بهندی آنرا پیب گویند. (آنندراج ) (غیاث ). ماده ای غلیظ و سفیدرنگ و یا خون آلودی که در دمله
کیسه اشلومواژهنامه آزادکیسه اشلوم همان کیسه یا لیفیست که قدیم در گرمابه ها یا حمام جهت شستن بدن و از بین بردن چرک استفاده میشد و اکنون از این لفظ در کرمان و شهرهای تابعه این استان است
نجسفرهنگ مترادف و متضادآلوده، آلوده، بینمازی، پلشت، پلید، چرک، چرکین، رجس، شوخ، غیرطاهر، مردار، ناپاک ≠ طاهر