دور خود یا دور چیزی گردیدن؛ چرخ زدن؛ چرخ خوردن.
۱. حرکت دورانیداشتن، چرخ خوردن، چرخ زدن، دور خودگردیدن، گردیدن، گشتن
۲. پیچیدن
۳. ادارهشدن
۴. پرسه زدن، اینسو و آنسو رفتن
۵. جریان داشتن، تکرار شدن
circle, circulate, compass, eddy, gyrate, reel, revolve, rotate, round, swirl, turn, wheel