26 فرهنگ

850 مدخل


ترجمه مقاله

چرخیدن

čarxidan

دور خود یا دور چیزی گردیدن؛ چرخ زدن؛ چرخ خوردن.

۱. حرکت دورانیداشتن، چرخ خوردن، چرخ زدن، دور خودگردیدن، گردیدن، گشتن
۲. پیچیدن
۳. ادارهشدن
۴. پرسه زدن، اینسو و آنسو رفتن
۵. جریان داشتن، تکرار شدن

circle, circulate, compass, eddy, gyrate, reel, revolve, rotate, round, swirl, turn, wheel