۱. وسیلهای مدور با حرکت دورانی که دور محور خود میچرخد: چرخ درشکه، چرخ گاری، چرخ اتومبیل.
۲. هر نوع وسیلۀ مکانیکی دستی یا موتوری دارای حرکت چرخشی: چرخ خیاطی، چرخ پنبهریسی، چرخ نخریسی.
۳. هر نوع وسیلۀ کوچک چرخدار جهت حمل بار.
۴. [عامیانه] دوچرخه.
۵. (بن مضارعِ چرخیدن) = چرخیدن
۶. (اسم مصدر) گردش چیزی یا کسی به گرد خود یا بر گرد چیز دیگر؛ دور؛ دَوَران؛ گردش.
۷. (ورزش) در ورزش باستانی، حرکتی در گود زورخانه که با دستهای باز، گرد خود میچرخند.
۸. [قدیمی، مجاز] آسمان؛ فلک؛ گردون: ◻︎ ز خورشید بر چرخ تابندهتر / ز جان سخنگوی پایندهتر (فردوسی: ۸/۲۴۸).
۹. [قدیمی، مجاز] روزگار؛ عصر؛ زمانه: ◻︎ تو ای دانشی چند نالی ز چرخ / که ایزد بدی دادت از چرخ برخ ـ چو از تو بُوَد کژّی و بیرهی / گناه از چه بر چرخ گردان نهی (اسدی: ۳۶۸).
۱۰. [قدیمی] کمان.
۱۱. [قدیمی] نوعی منجنیق، مخصوص انداختن تیر: ◻︎ خدنگی دگرباره با چارپر / به چرخ اندرون راند و بگشاد بر (فردوسی: ۲/۲۹۳ حاشیه).
۱۲. [قدیمی] گریبان؛ یقۀ پیراهن که گرد بریده شود.
۱۳. [قدیمی] دور دامن.
۱۴. [قدیمی] نوعی پیراهن: ◻︎ قبای چرخ زربفت و مرصع / ستام و زین زرین و ملمع (امیرخسرو: مجمعالفرس: چرخ).
۱۵. (موسیقی) [قدیمی] دف؛ دایره: ◻︎ جز من و ساقی بنماند کسی / چون کند آن چرخ ترنگاترنگ (مولوی: لغتنامه: چرخ).
〈 چرخِ آبکشی: = 〈 چرخ چاه
〈 چرخِ آبگون: [قدیمی، مجاز] آسمان.
〈 چرخ آبنوس: [قدیمی، مجاز] = 〈 چرخ آبگون: ◻︎ یکی گوی در خم چوگان فکند / بدانسانش زی چرخ گردان فکند – که گوی از شدن سوی چرخ آبنوس / به رفتن لب ماه را داد بوس (اسدی: لغتنامه: چرخ آبنوس).
〈 چرخ اثیر: [قدیمی، مجاز] فلک نهم یا کرۀ آتش.
〈 چرخ اخضر: [قدیمی، مجاز] = 〈 چرخ آبگون: ◻︎ به دانش گرای ای برادر که دانش / تو را برگذارد ازاین چرخ اخضر (ناصرخسرو: ۳۰۷).
〈 چرخ اطلس: [قدیمی، مجاز] = فلکالافلاک
〈 چرخ اکبر: [قدیمی، مجاز] = فلکالافلاک
〈 چرخ برین: [قدیمی، مجاز] = فلکالافلاک
〈 چرخ بلند: [قدیمی، مجاز] = 〈 چرخ آبگون
〈 چرخ چاه: نوعی چرخ چوبی یا فلزی با طنابی متصل به آن برای کشیدن آب از چاه.
〈 چرخ چنبری: [قدیمی، مجاز] = 〈 چرخ آبگون
〈 چرخ خضرا: [قدیمی، مجاز] = 〈 چرخ آبگون
〈 چرخ خوردن: (مصدر لازم) [مجاز]
۱. چرخیدن؛ گشتن؛ گردش.
۲. بر گِرد خود یا چیزی گشتن.
〈 چرخ دادن: (مصدر متعدی)
۱. چرخاندن.
۲. گردش دادن؛ گرداندن.
〈 چرخ دوار: [قدیمی، مجاز] = 〈 چرخ آبگون〈 چرخ دولاب: = 〈 چرخ چاه
〈 چرخ دولابی: [قدیمی، مجاز] = 〈 چرخ آبگون: ◻︎ فغان زاین چرخ دولابی که هر روز / به چاهی افکند ماهی دلافروز (جامی۵: ۸۷).
〈 چرخ روان: [قدیمی، مجاز] = 〈 چرخ آبگون: ◻︎ چنین است آیین چرخ روان / توانا به هر کار و ما ناتوان (فردوسی: ۸/۳۹۶).
〈 چرخ زدن: (مصدر لازم)
۱. چرخیدن؛ گشتن؛ گردش.
۲. بر گِرد خود یا چیزی گشتن: ◻︎ هست به پیرامنش طوفکنان آسمان / آری بر گرد قطب چرخ زند آسیا (خاقانی: ۴۱).
۳. [قدیمی] سماع کردن.
〈 چرخ فلک:
۱. نوعی وسیلۀ تفریح برای کودکان بهصورت دستگاه گردنده با نشیمنگاههایی که در هوا میچرخد.
۲. نوعی آتشبازی که فشفشهها را بر گرد چرخ سبک چوبی نصب میکنند و پس از آتش گرفتن دور خودش میچرخد.
۳. [قدیمی، مجاز] = 〈 چرخ آبگون: ◻︎ چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد / من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک (حافظ: ۶۰۶).
〈 چرخ کبود: [قدیمی، مجاز] = 〈 چرخ آبگون: ◻︎ بدان را بد آید ز چرخ کبود / به نیکان همه نیکی آید فرود (نظامی۶: ۱۰۹۱).
〈 چرخ گردان: [قدیمی، مجاز] = 〈 چرخ آبگون: ◻︎ هم این چرخ گردان بر او بگذرد / چنین داندآن کس که دارد خرد (فردوسی: ۵/۵۴۹).
〈 چرخ مقوس: [قدیمی، مجاز] = 〈 چرخ آبگون: ◻︎ چرخ مقوس هدف آه توست / چنبر دلوش رسن چاه توست (نظامی۱: ۱۳).
〈 چرخ مینا: [قدیمی، مجاز] = 〈 چرخ آبگون
〈 چرخ ناری: [قدیمی] کرۀ اثیر و عنصر آتش که بالای کرۀ هوا قرار دارد.
〈 چرخ نیلوفری: [قدیمی، مجاز] = 〈 چرخ آبگون: ◻︎ درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را (ناصرخسرو: ۱۴۲).
۱. آسمان، فلک، گردون
۲. گردونه
۳. چرخه
۴. حلقه، دایره، گرد
۵. دوچرخه
۶. دور، گردش
۷. چرخشت، معصر
۸. چرخاب، چرخآب
۹. طاق، طاقایوان
۱۰. دستگاه پنبهریسی
۱۱. دستگاهدوخت، ماشین دوخت
۱۲. تیرکمان، کمان
۱۳. حرکت دورانی
۱۴. چرغ، صقر
circle, gyration, ring, wheel