چرب و نرملغتنامه دهخداچرب و نرم . [ چ َ ب ُ ن َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) غذای چرب و نرم ؛ طعام و خوراک پرروغن و پخته . || کنایه از غذای مطبوع و لذیذ. خوراک خوردنی و دوست داشتنی . غذا
چرب و نرمیلغتنامه دهخداچرب و نرمی . [ چ َ ب ُ ن َ ] (حامص مرکب ) چربی و نرمی . ملاطفت و مهربانی . تواضع و فروتنی . || تملق و چاپلوسی . زبان بازی .اظهار عجز و فروتنی از روی ریا و فریب
چرب و نرمیلغتنامه دهخداچرب و نرمی . [ چ َ ب ُ ن َ ] (حامص مرکب ) چربی و نرمی . ملاطفت و مهربانی . تواضع و فروتنی . || تملق و چاپلوسی . زبان بازی .اظهار عجز و فروتنی از روی ریا و فریب
زبان چربفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکسی که زبان چرب و نرم دارد؛ آنکه سخنان شیرین و فریبنده بگوید: ◻︎ جوان زبانچرب و شیرینسخن / نه از پیر نستوه گشتهکهن (فردوسی۴: ۲۵۸۷).
نرم و گرملغتنامه دهخدانرم و گرم . [ ن َ م ُ گ َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب )راحت الحلقوم . غذای چرب و نرم . || جای آسوده . بستر راحت که در آن احساس آرامش و آسایش کنند.
تلویقلغتنامه دهخداتلویق . [ ت َل ْ ] (ع مص ) چرب و نرم کردن طعام را. (زوزنی ) (از تاج المصادر بیهقی ). به مسکه یا به روغن نیکو کردن طعام را. و یقال : لا اکل الا ما لوق لی ؛ ای لی