چربش گرفتهلغتنامه دهخداچربش گرفته . [ چ َ ب ِ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) دارای دسومت . || فربه . || پیه گرفته . (ناظم الاطباء).
چربیفرهنگ مترادف و متضاد۱. پیه، دنبه، شهله ۲. دهن، روغن، زیت ۳. چربه، ۴. سرشیر، قیماق ≠ گوشت ۵. ملایمت، نرمی
آرد استخوانbone mealواژههای مصوب فرهنگستانپودری که از استخوان حیوان پس از گرفتن چربی آن تهیه میشود و از آن بهعنوان مکمل غذا در غذای انسان و حیوان استفاده میشود
طفللغتنامه دهخداطفل . [ طَ / طَ ف َ ] (ع اِ) نوعی از خاک رس برای گرفتن چربی ماهوت . گِل سرشوی . این گل را در حمام برای شستن پوست بدن و مخصوصاً موی سر وهم بجای نوره بکار میبرند.
لشفریتلغتنامه دهخدالشفریت . [ ل ِ ش ِ ] (فرانسوی ،اِ) ظرفی از ظروف آشپزخانه که زیر بابزن گذارده شود برای گرفتن چربی گوشت .