چربینلغتنامه دهخداچربین . [ چ َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان طارم پائین بخش سیروان شهرستان زنجان که در 27هزارگزی جنوب خاور سیروان واقع شده و 48 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیا
چربینهsebum, cutaneous sebum, sebum cutaneumواژههای مصوب فرهنگستانترشح غدد موجود در پوست که عموماً از چربی و کراتین و مواد یاختهای تشکیل شده است
پوشچنگار چربینهایsebaceous carcinoma, sebaceous gland carcinomaواژههای مصوب فرهنگستانپوشچنگار غدد چربینهای که بر روی پلکها ایجاد میشود
غدۀ چربینهایsebaceous gland, sebaceous follicleواژههای مصوب فرهنگستانهریک از غدد تمامریز موجود در پوست که ترشحات چربینهای خود را به انبانک مو میریزد
پوشچنگار چربینهایsebaceous carcinoma, sebaceous gland carcinomaواژههای مصوب فرهنگستانپوشچنگار غدد چربینهای که بر روی پلکها ایجاد میشود
غدۀ چربینهایsebaceous gland, sebaceous follicleواژههای مصوب فرهنگستانهریک از غدد تمامریز موجود در پوست که ترشحات چربینهای خود را به انبانک مو میریزد
مربقةلغتنامه دهخدامربقة. [ م ُ رَب ْ ب َ ق َ ](ع ص ، اِ) نان چربین . (منتهی الارب ). نان چربی دار. (ناظم الاطباء). خبزة المشحمة. (متن اللغة). نان روغنی .