چراغان کردنلغتنامه دهخداچراغان کردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چراغانی کردن . چراغ بسیار روشن کردن . (ناظم الاطباء). در جشن ، کوی و برزن را آئین بستن و چراغباران کردن . در اصطلا
چراغانی کردنلغتنامه دهخداچراغانی کردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چراغان کردن . چراغ بسیار بمناسبت جشنی یا شادمانی روشن کردن . چراغباران کردن . جشن گرفتن . مجلس جشن و شادی در محلی
چراغانی کردنلغتنامه دهخداچراغانی کردن . [ چ َ / چ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چراغان کردن . چراغ بسیار بمناسبت جشنی یا شادمانی روشن کردن . چراغباران کردن . جشن گرفتن . مجلس جشن و شادی در محلی
چراغان شدنلغتنامه دهخداچراغان شدن . [ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چراغانی شدن .رجوع به چراغان و چراغان کردن و چراغانی شدن شود.
چراغانلغتنامه دهخداچراغان . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) ایجاد روشنائی بسیار که از افروختن چراغها در شبهای جشن عروسی کنند. (آنندراج ). جشنی که در آن ، در کوی و برزن و بازار چراغ بسیار روشن
چراغانی شدنلغتنامه دهخداچراغانی شدن . [ چ َ / چ ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چراغان شدن . روشن شدن چراغ بسیار در محلی .چراغ بسیار و رنگارنگ در شهر یا در مجلس جشنی روشن شدن . رجوع به چراغان و
رژیلغتنامه دهخدارژی . [ رِ ] (اِخ ) به زمان صدارت میرزا حسینخان مشیرالدوله امتیاز راه آهن به دولت انگلیس داده شده بود که به موقع اجرا نرسید و این معامله همیشه مورد بحث و ادعای