چتر طاوس زدنلغتنامه دهخداچتر طاوس زدن . [ چ َ رِ وو زَ دَ ] (مص مرکب ) به اصطلاح کشتی گیران ، استادن و پاها را بسوی پشت خم کردن و همین قسم رفتن است . (آنندراج ). نوعی از ورزش بود و در ه
چتر طاوسلغتنامه دهخداچترطاوس . [ چ َ رِ وو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چتری که از پرهای طاوس سازند و این رسم سابق در هندوستان بود شاید در ولایت باشد. (آنندراج ). چتر طاوسی .
چتر طاوسیلغتنامه دهخداچتر طاوسی . [ چ َ رِ وو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چتری که از پر طاوس سازند : ز داغ حسرت پرواز گلها میتوان چیدن کند افشاندن بالم قفس را چتر طاوسی .فطرت (از آنندر
چتر زدنلغتنامه دهخداچتر زدن . [ چ َ زَ دَ ] (مص مرکب ) چتر بر سر زدن . چتر بر سر نهادن . چتر برسر کشیدن . چتر در سر کشیدن . (آنندراج ) : سبوکشان همه در بندگیش بسته کمرولی ز طرف کله
چتر ساختنلغتنامه دهخداچتر ساختن . [ چ َ ت َ ] (مص مرکب ) چتر بستن . چتر زدن . || عمل ساختن و تهیه کردن چتر.- چتر طاوسی ساختن ؛ چتر ساختن طاوس دم خود را. مؤلف آنندراج در «چتر طاوس »
زلفلغتنامه دهخدازلف . [ زُ ] (اِ) موی سر. گیسو. (فرهنگ فارسی معین ). فارسیان زلف بالضم ، بمعنی موی چند که بر صدغ و گرد گوش روید و مخصوص محبوبان است استعمال کنند و این مجاز است
باللغتنامه دهخدابال . (اِ) از انسان و حیوانات چرنده از کتف بود تا سر ناخن دست و بعضی گفته اند از شانه تا آرنج که مرفق باشد. (برهان قاطع). به لهجه ٔ طبری بال بمعنی دست ، در مازن
لبلغتنامه دهخدالب . [ ل َ ](اِ) شفه . (دهار). لحمی که در مدخل دهان واقع است . قسمت خارجی دهان که دندانها را پوشاند. پرده ٔ پیش دهان که دندانها را پوشاند.نام هر یک از دو قسمت گ