چاپیلغتنامه دهخداچاپی . (ص نسبی ) منسوب به چاپ ، چاپ شده . مطبوع . مطبوعة.مقابل خطی . مخطوط. مخطوطة: قرآن چاپی . کتاب چاپی .
پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
زبانهای هستهپایانhead-last languages, head-final languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در انتهای آن قرار میگیرد
نقشههای چونساختas-built drawings, as-builts, record drawingsواژههای مصوب فرهنگستاننقشههایی که پیمانکار پس از پایان کار و مطابق با اجرای واقعی کار تهیه میکند
چاپیدنلغتنامه دهخداچاپیدن . [ دَ] (مص جعلی ) (مصدر جعلی از چاپماق ترکی ). غارتیدن . تالان کردن . تاراج کردن . غارت کردن . چپاول کردن . بچاپ بچاپ و غارت و چپاول همه کسی و غیرمنتظم . دزدیدن .
چاپیدهلغتنامه دهخداچاپیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از چاپیدن . چاپیده شده . غارت شده ، به یغمارفته .
چاپیدنلغتنامه دهخداچاپیدن . [ دَ] (مص جعلی ) (مصدر جعلی از چاپماق ترکی ). غارتیدن . تالان کردن . تاراج کردن . غارت کردن . چپاول کردن . بچاپ بچاپ و غارت و چپاول همه کسی و غیرمنتظم . دزدیدن .
چاپیدهلغتنامه دهخداچاپیده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از چاپیدن . چاپیده شده . غارت شده ، به یغمارفته .
بندچاپیلغتنامه دهخدابندچاپی . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از بخش قشم است که در شهرستان بندرعباس واقع است . و 100 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
تختهمدار چاپیprinted circuit boardواژههای مصوب فرهنگستاناصطلاح قدیمیتر برای تختهمدار متـ . تختۀ چاپی