چاو پارهلغتنامه دهخداچاو پاره . [ رَ ] (اِخ ) نام موضعی از ثغور روم . نام محلی از ثغور روم که زادگاه ابوعبداﷲ صوفی همدانی بوده است . آبادیی از ثغور روم که ابوعبداﷲ صوفی همدانی از آن
چای پارهلغتنامه دهخداچای پاره . [ رِ] (اِخ ) نام دهستانی است از بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی ، کوهستانی و هوای آن معتدل و مالاریائی است . رودخانه ٔ مهم این دهستان عبارت از رود آق چ
چاولغتنامه دهخداچاو. (چینی ، اِ) نوعی اسکناس . اسکناس گونه ای از چرم که نخستین بار در کشور چین معمول گردید. شهروا. پول کاغذی . لغتی است ختایی و آن کاغذ پاره ای بود مربع و طولان
بالشتلغتنامه دهخدابالشت . [ ل ِ ] (اِ) نوعی پول در تداول مردم چین . اسکناس . پول چاو. ابن بطوطه گوید: خرید و فروش مردم چین نه بدینار و نه درهم است بلکه آنان بقطعاتی از کاغذ خرید
ابوشعیبلغتنامه دهخداابوشعیب . [ اَ ش ُ ع َ ] (اِخ ) هروی . صالح بن محمّد. یکی از اعاظم شعرای روزگار سامانیان و چنانکه در تذکره ها آمده است وی آخر عهدرودکی را دریافته است و از سوء ح
نالیدنلغتنامه دهخدانالیدن . [ دَ ] (مص ) زاریدن . با آواز بیان اندوه خویش کردن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). فریاد و فغان کردن . گریستن . (آنندراج ). زاریدن . افغان کردن . به آو
چای پارهلغتنامه دهخداچای پاره . [ رِ] (اِخ ) نام دهستانی است از بخش قره ضیاءالدین شهرستان خوی ، کوهستانی و هوای آن معتدل و مالاریائی است . رودخانه ٔ مهم این دهستان عبارت از رود آق چ