چاوشفرهنگ انتشارات معین(وُ) [ تر. ] (ص . اِ.) 1 - پیشرو لشکر و قافله . 2 - کسی که پیشاپیش قافله یا کاروان زایران حرکت کند و آواز خواند. 3 - حاجب .
چاوشلغتنامه دهخداچاوش . [ وُ ] (ترکی ، ص ، اِ) نقیب لشکر. (آنندراج ) (غیاث ). چاووش . (ناظم الاطباء). نقیب سپاه . (فرهنگ نظام ). آنکه در جنگ فرمان حمله دهد و سپاهیان را تشجیع و
چاوش زادهلغتنامه دهخداچاوش زاده . [ وُ دَ / دِ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمد؛ مؤلف کتاب «الصحائف فی الفرائض » که بسال 1053 هَ . ق . وفات یافته و کتاب «مجمع اللطائف فی شرح الصحائف » شرح ک
چاوش قلیلغتنامه دهخداچاوش قلی . [ وُ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رهال بخش حومه ٔ شهرستان خوی که در10 هزار و پانصدگزی جنوب باختری خوی و 6 هزار و پانصدگزی جنوب شوسه ٔ خوی به سیه چش
چاوش زادهلغتنامه دهخداچاوش زاده . [ وُ دَ / دِ ] (اِخ ) ابراهیم بن محمد؛ مؤلف کتاب «الصحائف فی الفرائض » که بسال 1053 هَ . ق . وفات یافته و کتاب «مجمع اللطائف فی شرح الصحائف » شرح ک
چاوش قلیلغتنامه دهخداچاوش قلی . [ وُ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رهال بخش حومه ٔ شهرستان خوی که در10 هزار و پانصدگزی جنوب باختری خوی و 6 هزار و پانصدگزی جنوب شوسه ٔ خوی به سیه چش