چاه سفیدلغتنامه دهخداچاه سفید. [ س ِ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
چاه سفیدلغتنامه دهخداچاه سفید. [ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که در 60 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند واقع شده . دامنه و معتدل است و 11 تن سکنه دارد
چاه سعیدلغتنامه دهخداچاه سعید. [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عشق آباد بخش فدیشه ٔ شهرستان نیشابور که در21 هزارگزی جنوب فدیشه واقع شده . دامنه و معتدل است و 11 تن سکنه دارد. آبش ا
چاه رستملغتنامه دهخداچاه رستم . [ هَِ رُ ت َ ] (اِخ ) چاهی که رستم را شغاد برادرش بلطائف الحیل در آن انداخته بود و آن چاه را بشمشیر و سنانها پرساخته . (آنندراج ) : مسکن دیو سفید آمد
نفت سفیدلغتنامه دهخدانفت سفید. [ ن َ س ِ ] (اِخ ) یکی از دهستانهای بخش هفتگل شهرستان اهواز است ، از شمال محدود است به دهستان مکاوند، از مشرق به دهستان حومه ، از جنوب و مغرب به بخش ر
چافو چاهلغتنامه دهخداچافو چاه . (اِخ ) دهی جزء دهستان حومه ٔ بخش لشت نشاء، شهرستان رشت واقع در 6 هزارگزی جنوب لشت نشاء و 6 هزارگزی باختر شوسه لشت نشاء به کوچصفهان ،جلگه ، مرطوب ، با
چاهلغتنامه دهخداچاه . (اِ) معروف و به عربی بئر خوانند. (برهان ). ترجمه بئر. (آنندراج ). گودی دایره ای عمیقی که در زمین جهت بیرون آوردن آب و جز آن کنند. مغاک . چال . (ناظم الاطب
خرجاءلغتنامه دهخداخرجاء. [ خ َ ] (اِخ ) چاه آبی است که جعفربن سلیمان بنزدیک شبحی و بین بصره ، و حفر ابی موسی ، در طریق حجاج عازم از بصره ، حفر کرد ، و بین اخادید و این چاه یک مرح