چاملغتنامه دهخداچام . (اِ) بمعنی چم و خم باشد. (برهان ) (آنندراج ) (جهانگیری ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). || قر و غربیله . رفتاری از روی ناز. مؤلف آنندراج نویسد: «... و از
چام چاملغتنامه دهخداچام چام . (اِ مرکب ) دره یاکوهی که خم درخم بود گویند چام چام و چم چم . (فرهنگ اسدی ). دره های کوه . || راه های پرپیچ و خم و تاب . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاط
چام چاملغتنامه دهخداچام چام . (اِ مرکب ) دره یاکوهی که خم درخم بود گویند چام چام و چم چم . (فرهنگ اسدی ). دره های کوه . || راه های پرپیچ و خم و تاب . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاط
چاملقلغتنامه دهخداچاملق . [ ل َ ] (اِخ ) ناحیه ای در جنوب کشور آلبانی که اهالی آن بنام «چام » نامیده میشوند و به جرأت و ذکاوت مشهورند. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).