چالیشلغتنامه دهخداچالیش . (اِمص ) مزیدٌفیه لفظِ چالش . (فرهنگ نظام ). رفتاری باشد از روی تکبر و ناز. (برهان ) (آنندراج ). خرامیدن . (غیاث ). رفتار از روی عجب و ناز. (ناظم الاطباء). ناز و نخوت . تکبر و غرور : این نظر با آن نظر چالیش کردناگهانی از خرد خالیش کرد.<b
نوار دگرنامalias bandواژههای مصوب فرهنگستانمؤلفههایی از نشانک/ سیگنال که محتوای بسامد اولیۀ آنها خارج از پهنای نوار نایکوئیست (nyquist bandwidth) است، ولی براثر نمونهبرداری بر روی نوار گذر (pass band) افتاده است
صافی دگرنامalias filter, antialias filterواژههای مصوب فرهنگستاننوعی صافی که قبل از نمونهبرداری به کار میرود تا بسامدهای ناخواستهای که در نتیجۀ نمونهبرداری امکان دگرنامی دارند حذف شوند
اطلس حریقfire atlasواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ منسجمی از نقشهها و نمودارها و آمارهای مربوط به آتشسوزیها که مبنای برنامۀ مقابله با آتش قرار میگیرد
اطلس زبانیlinguistic atlasواژههای مصوب فرهنگستانگونهای کتاب مرجع حاوی اطلاعاتی درباره پراکندگی زبانهای جهان متـ . اطلس زبانها
جالیشلغتنامه دهخداجالیش . (اِ) و شالیش معرب از ترکی از فارسی چالیش بمعنی جنگ و ستیز. (دزی ج 1 ص 168). رجوع به چالیش شود.
چالشلغتنامه دهخداچالش . [ ل ِ ] (اِمص ) چالیش . رفتاری که از روی ناز و تکبر و عجب کنند. (برهان ) (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). رفتار کسی از روی تکبر و نخوت و ناز است در برابر حریف کارزار. (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ نظام ). حرکت زیبا و ظریف و از روی عجب و خرامش و بزرگواری . (ناظم الاطباء). خر
تعریشلغتنامه دهخداتعریش . [ ت َ ] (ع مص ) حمله کردن و سپس سر برداشتن و دهن گشادن خر: عرش الحمار برأسه تعریشاً؛ حمله کرد خر پس برداشت سر را و گشاد دهن را. || درنگ نمودن در کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || پیوسته افروخته ماندن هیزم . (منتهی الارب ) (آنندراج )