چاله سیاهلغتنامه دهخداچاله سیاه . [ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان برخوار بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان که در 35 هزارگزی شمال باختر اصفهان و 14 هزارگزی شوسه اصفهان به تهران واقع شده . جلگه ای است معتدل که 616</s
آلیاژalloyواژههای مصوب فرهنگستان[شیمی] فراوردهای فلزی که دارای دو یا چند عنصر بهصورت محلول جامد یا بهصورت مخلوطی از فازهای فلزی باشد [مهندسی بسپار] نوعی آمیختۀ (blend) بسپاری که معمولاً متشکل از دو بسپار متفاوت است که با هم همبلور شده یا بهنحوی سازگار هستند. هرچند بعضاً بهجای آمیخته نیز بهکار میرود
آلیاژ ریختگیcasting alloyواژههای مصوب فرهنگستانموادی فلزی که برای شکلریزی یا ریختهگری شکلی (shape casting) به کار میروند
آلیاژ زودگدازfusible alloyواژههای مصوب فرهنگستانآلیاژی فلزی که بهآسانی و عموماً زیر دمای 100 درجه ذوب میشود و در دمای نسبتاً پایین شکلپذیری خوبی دارد
روانساز آلیاژیalloy fluxواژههای مصوب فرهنگستانپودری متشکل از عناصر واکنشدهنده با فلز پرکن، برای تهیۀ آلیاژ موردنظر در فلز جوش
آلیاژ حافظهدارmemory alloyواژههای مصوب فرهنگستانآلیاژی که میتواند پس از تغییر شکل، براثر حرارت یا عوامل دیگر فیزیکی، به شکل اولیۀ خود برگردد یا خواص تغییریافتۀ خود را بازیابد
حفرةدیکشنری عربی به فارسیدهانه اتش فشان , دهانه کوه هاي ماه , دهانه يا حفره حاصله در اثر بمب وغيره , چال , چال دار کردن , گودال , حفره , چاله , سياه چال , هسته البالو و گيلا س و غيره , به رقابت واداشتن , هسته ميوه را دراوردن , در گود مبارزه قرار دادن
لشکنارلغتنامه دهخدالشکنار. [ ل َ ک ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان بند بخش نور شهرستان آمل ، واقع در 31هزارگزی جنوب باختری سولده و شش هزارگزی باختر جاده ٔ گلندرود به المده . کوهستانی ، معتدل ، مرطوب و دارای 100 تن سکنه . شیعه ، م
چالهلغتنامه دهخداچاله . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 45 هزارگزی شمال باختر ساردوئیه و 14 هزارگزی شمال راه مالرو بافت به جیرفت واقع شده ، کوهستانی و سردسیر است و <span class="hl" dir=
چالهلغتنامه دهخداچاله . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کوهپایه بخش آبیک شهرستان قزوین که در 48 هزارگزی شمال باختر آبیک و 24 هزارگزی حصار خروان واقع شده و 150 تن سکنه دارد. هوایش معتدل و آب
چالهلغتنامه دهخداچاله . [ ل َ ] (اِخ )صاحب مرآت البلدان می نویسد: «از مزارع قدیم النسق کاشان است که گرمسیری است و محصولش تنباکو و خربوزه وجوزق و غلات میباشد». (از مرآت البلدان ج 4 ص 84).
چالهلغتنامه دهخداچاله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) چال . چالو. بمعنی چالو باشد که گودال است . (برهان )(آنندراج ). چال کوچک . فرورفتگی و گودی . (ناظم الاطباء). چاه کوچک . چاهک . حفره . مغاک . کریش . کریشک . گو.- امثال :در اصطلاح عامه گ
چاله چالهلغتنامه دهخداچاله چاله .[ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد که در 37 هزارگزی باختر الشتر و2 هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه واقع شده . تپه ماهور و سردسیر و مالاریائی است
چاله چالهلغتنامه دهخداچاله چاله . [ ل َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه که در 2 هزارگزی شمال کرمانشاه و یک هزارگزی باختر شوسه ٔ کرمانشاه بطاق بستان واقع شده . دشتی سردسیر است و 245تن سکنه دارد. آبش
چالهلغتنامه دهخداچاله . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 45 هزارگزی شمال باختر ساردوئیه و 14 هزارگزی شمال راه مالرو بافت به جیرفت واقع شده ، کوهستانی و سردسیر است و <span class="hl" dir=
چالهلغتنامه دهخداچاله . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان کوهپایه بخش آبیک شهرستان قزوین که در 48 هزارگزی شمال باختر آبیک و 24 هزارگزی حصار خروان واقع شده و 150 تن سکنه دارد. هوایش معتدل و آب
چالهلغتنامه دهخداچاله . [ ل َ ] (اِخ )صاحب مرآت البلدان می نویسد: «از مزارع قدیم النسق کاشان است که گرمسیری است و محصولش تنباکو و خربوزه وجوزق و غلات میباشد». (از مرآت البلدان ج 4 ص 84).