۱. جنگ؛ جدال؛ مبارزه: ◻︎ بفرمود شه تا دلیران روم / نمایند چالش درآن مرزوبوم (نظامی۵: ۷۹۲).
۲. (اسم) امری که باید برای آن چارهای پیدا شود؛ مسئله.
۳. [قدیمی] رفتار از روی کبر و غرور و نخوت.
۴. [قدیمی] با ناز و غرور خرامیدن.
۱. خرامیدن، خرامش، نازخرامی
۲. تکبر، غرور
۳. جولان
۴. جنگ وجدال، زدوخورد، کشمکش
۵. تلاش، مبارزه
۶. مساله، موضوع
۷. مباشرت، هماغوشی
challenge, contention, contest, dare, effort, skirmish, struggle