بازتاب عُقزنیgag reflexواژههای مصوب فرهنگستانواکنش غیرارادی نوزاد هنگامی که یک شیء سفت به بخش پسین دهان او برخورد میکند
پیچاقچیلغتنامه دهخداپیچاقچی . (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش صائین دژ شهرستان مراغه . واقع در 23هزارگزی جنوب خاوری صائین دژ و 15هزارگزی خاور راه ارابه رو صائین دژ به تکاب . کوهستانی ، معتدل . دارای 21
حاکیلغتنامه دهخداحاکی . (ع ص ) نعت فاعلی از حکایت . حکایت کننده . روایت کننده . نقل آورنده . گزارنده . ناقل . محدث . راوی . خبرگزار. آگاهی دهنده . نقل کننده . ج ، حکاة.- حاکی از ؛ دلیل بر. حاکی از فلان امر بودن ؛ انباء از آن یعنی معنی و فحوی و مستنبط از آن این است
چاقی مردانهandroid obesityواژههای مصوب فرهنگستاننوعی چاقی که در آن چربی در شانه و شکم و پهلوها ذخیره میشود متـ . چاقی سیبیشکل apple-shape obesity
چاقیلغتنامه دهخداچاقی . (حامص ) فربهی . تنومندی . گندگی . سنگینی . پرگوشتی . سمن . || صحت . سلامت . عافیت . تندرستی . بهبود.
چاقیدیکشنری فارسی به انگلیسیadiposity, chubbiness, corpulence, fat, fatness, rotundity, rotundness, stoutness
چاقیلغتنامه دهخداچاقی . (حامص ) فربهی . تنومندی . گندگی . سنگینی . پرگوشتی . سمن . || صحت . سلامت . عافیت . تندرستی . بهبود.
قبچاقیلغتنامه دهخداقبچاقی . [ ق ِ ] (ص نسبی ) طائفه ای از ترکان ناحیه ٔ قبچاق در ترکستان . (از برهان ). رجوع به قبچاق شود.
ناچاقیلغتنامه دهخداناچاقی . (حامص مرکب ) حالت ناچاق . لاغری . رنجوری . ناخوشی . نحیفی . || سرحال و سردماغ نبودن . خوش و سالم نبودن .
بالاچاقیلغتنامه دهخدابالاچاقی . (حامص مرکب ) عمل بالاچاق .- بالاچاقی کردن ؛ مکابره و بیشتر در سخن درشتی کردن و برتری خواستن . مجادله . بی ادبی با بزرگتر. نسبت ببزرگتر در گفتار از حد ادب بیرون شدن . سخنان بی ادبانه و جسورانه گفتن کهتر نسبت به مهتر. (یادداشت مؤلف ).<br