چاقوکشیلغتنامه دهخداچاقوکشی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل چاقوکش . هرزگی . عربده جویی . ولگردی . باج خواهی . بچاقچی گری . پیچاقچی گری .
چاقوکشفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که چاقو بکشد و به دیگری زخم بزند؛ آنکه با چاقو به مردم حمله کند.۲. آنکه با چاقوکشی و تهدید مردم از آنها باج بگیرد.
عقوقسلغتنامه دهخداعقوقس . [ ع َ ق َ ق َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است . و آن را عَقَرقَس نیز ضبط کرده اند. (از معجم البلدان ).
چاقوکشفرهنگ فارسی معین(کِ) (ص فا.) 1 - کسی که دیگران را با چاقو تهدید می کند. 2 - کسی که خرج خود را از راه زد و خورد و تهدید دیگران به وسیلة چاقو تأمین می کند.
چاقوکشفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که چاقو بکشد و به دیگری زخم بزند؛ آنکه با چاقو به مردم حمله کند.۲. آنکه با چاقوکشی و تهدید مردم از آنها باج بگیرد.
چاقو کشلغتنامه دهخداچاقو کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) چاقوکشنده . بازکننده ٔ تیغه چاقو برای زدن . کسی که مردم را با چاقو تهدید و گاهی مجروح و مقتول میکند تا نقدینه ٔ آنان را بگیرد یا برباید. ولگرد. هرزه گرد. عربده جو. بدمست . باج گیر. لات . شریر. فردی از افراد