چارابرولغتنامه دهخداچارابرو. [ اَ ] (ص مرکب ) نوخط که پشت لب او بحد موی ابرو برآمده است . آنکه خط پشت لب او دمیده است . شاهدی که خط بر پشت لب دارد. کنایه از معشوق نوخط. (آنندراج ).
چارابروفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوجوانی که تازه پشت لبش موی درآورده؛ نوخط؛ جوان زیبا که در پشت لب او بهاندازۀ ابرو موی درآمده است: ◻︎ بلاست عاشقی نوخطان چارابرو / ز چار موجهٴ دریا نجات ممکن ن
چارابرو شدنلغتنامه دهخداچارابرو شدن . [ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دمیدن موی بر پشت لب . رجوع به چار ابرو شود.
چهارابرو شدنلغتنامه دهخداچهارابرو شدن . [ چ َ / چ ِ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دمیدن موی بر پشت لب . رجوع به چارابرو و چهارابرو شود.
چهارابرولغتنامه دهخداچهارابرو. [ چ َ / چ ِ اَ ] (ص مرکب ) شاهدی که خط پشت لب وی دمیده باشد || یک قسم از قلندران که موهای ریش و بروت و ابرو را میتراشند. رجوع به چارابرو شود. || (اِخ
چارابرو شدنلغتنامه دهخداچارابرو شدن . [ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دمیدن موی بر پشت لب . رجوع به چار ابرو شود.
چهارابرو شدنلغتنامه دهخداچهارابرو شدن . [ چ َ / چ ِ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دمیدن موی بر پشت لب . رجوع به چارابرو و چهارابرو شود.
چهارابرولغتنامه دهخداچهارابرو. [ چ َ / چ ِ اَ ] (ص مرکب ) شاهدی که خط پشت لب وی دمیده باشد || یک قسم از قلندران که موهای ریش و بروت و ابرو را میتراشند. رجوع به چارابرو شود. || (اِخ
دولغتنامه دهخدادو. [ دُ ] (عدد، ص ، اِ) عدد معروف که ترجمه ٔ اثنین باشد و این بر لفظ جمع نیز بیاید. (آنندراج ). شمار پس از یک و پیش از سه . یک با یک . اثنان . اثنتان . اثنین .