۱. بالاپوشی که زنان مسلمان روی سر میاندازند و تمام اندام آنها را میپوشاند: ◻︎ بس قامت خوش که زیر چادر باشد / چون باز کنی مادر مادر باشد (سعدی: ۱۷۷).
۲. سرپناهی موقتی که با پارچه یا وسایل دیگر برای درامان ماندن از سرما و گرما برپا میکنند؛ چادر بزرگ؛ خیمه؛ پردۀ بزرگ: ◻︎ از سنگ بسی ساختهام بستر و بالین / وز ابر بسی ساختهام خیمه و چادر (ناصرخسرو: ۵۱۰).
۳. [قدیمی] روبند.
۴. [قدیمی] لحاف.
۵. [قدیمی] پوشش.
〈 چادر احرام: [قدیمی، مجاز]
۱. برفی که بر روی زمین نشسته باشد.
۲. سفیدی برف بر روی زمین: ◻︎ از پشت کوه چادر احرام برکشد / بر کتف ابر چادر ترسا برافکند (خاقانی: ۱۳۶).
〈 چادر پیه: [قدیمی] پردۀ نازکی از پیه که معده و رودهها را فرامیگیرد؛ ثرب.
〈 چادر ترسا: [قدیمی]
۱. چادر زرد و کبود.
۲. [مجاز] شفق و سرخی افق و روشنایی آفتاب: ◻︎ از پشت کوه چادر احرام برکشد / بر کتف ابر چادر ترسا برافکند (خاقانی: ۱۳۶).
〈 چادر رختخواب: = چادرشب
〈 چادر کافوری: [قدیمی، مجاز] سفیدی صبح و روشنایی آفتاب.
〈 چادر کبود: [قدیمی، مجاز] = 〈 چادر نیلی
〈 چادر کحلی: [قدیمی، مجاز] = 〈 چادر نیلی
〈 چادر لاجوردی: [قدیمی، مجاز]
۱. آسمان بیابر: ◻︎ چو روشن شد آن چادر لاجورد / جهان شد چو دریای یاقوت زرد (فردوسی: ۴/۲۰۸ حاشیه).
۲. سبزهزار؛ مرغزار
〈 چادر نیلگون: [قدیمی، مجاز] = 〈 چادر نیلی
〈 چادر نیلی: [قدیمی، مجاز] آسمان و شب تاریک.
۱. حجاب، سرانداز، مقنعه
۲. خرگاه، خیمه، سایبان، سراپرده، مظله، شادروان
canvas, tent, veil