پی جوری کردنلغتنامه دهخداپی جوری کردن . [ پ َ / پ ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) پی جوئی کردن . رجوع به پی جوئی کردن شود.
پی جوریلغتنامه دهخداپی جوری . [ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) عمل پی جور. مصحف پی جوئی . رجوع به پی جوئی شود.
پیشویی کیانگلغتنامه دهخداپیشویی کیانگ . (اِخ ) رودی بمغرب چین و آن از حدود ایالت کانسو سرچشمه گیرد و نخست بسوی مشرق درآید و آنگاه بجانب جنوب شرقی بگردد و پس از طی مسافتی در حدود 400 هزا
تتبع کردنلغتنامه دهخداتتبع کردن . [ ت َ ت َب ْ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پژوهش . پی جویی . طلب کردن . تفحص کردن : و گفت تتبع میکن تا این کیست که میگویند پیغمبر خواهد بود. (فارسنامه ٔ ا