پی تونلغتنامه دهخداپی تون . [ تُن ْ ] (اِخ ) نام ناطقی که فیلیپ مقدونی به مجمع بئوسیان فرستاد تا در مقابل دموستن معارضه کند و مانع آید که آنان تحت تأثیر نطقهای او درآیند. این مرد
پیتونلغتنامه دهخداپیتون . [ تُن ْ ] (اِخ ) نام اژدهائی که در کوه پارناس ، آپولن وی را بکشت و بازیها و جشنهای پی تی را بیادگار این غلبه بنیاد نهاد. صاحب قاموس الاعلام ترکی آرد: نظ
پیتونلغتنامه دهخداپیتون . [ تُن ْ ] (اِخ ) یکی از سرداران اسکندر کبیر که پس از وی بوالیگری عراق عجم و آذربایجان نایل گردید، و بهمراهی پردیکاس بمصر رفت و در این دیار در زمره ٔ طاغ
پیتونلغتنامه دهخداپیتون . [ تُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) ماری عظیم الجثه که وزنش تا 100 کیلو و درازیش تا 10 متر نیز میرسدو مخصوص آفریقا و جنوب شرقی آسیاست . محل زندگیش بیشتر در کنار رو
پی تونیکلغتنامه دهخداپی تونیک . [ ت ُ ] (اِخ ) نام زنی یونانی بدکاره . هارپالوس از سرداران اسکندر که اسکندر هنگام لشکرکشی از بابل به هند ویرا برای حفاظت خزانه و وصول مالیاتها در باب
توندرای آلپیalpine tundraواژههای مصوب فرهنگستاننوعی توندرا در ارتفاعات آلپی و کوهستانی مشابه متـ . سرددشت آلپی توندرای کوهستانی، سرددشت کوهستانی mountain tundra
پیلغتنامه دهخداپی . [ پ َ /پ ِ ] (اِ) عصب . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). (غالباً با رگ استعمال شود). رشته مانندی سخت که در بدن آدمی و حیوان برای آسانی حرکت اعضاء خلق شده است . چیزی
پی تونیکلغتنامه دهخداپی تونیک . [ ت ُ ] (اِخ ) نام زنی یونانی بدکاره . هارپالوس از سرداران اسکندر که اسکندر هنگام لشکرکشی از بابل به هند ویرا برای حفاظت خزانه و وصول مالیاتها در باب
توندرای آلپیalpine tundraواژههای مصوب فرهنگستاننوعی توندرا در ارتفاعات آلپی و کوهستانی مشابه متـ . سرددشت آلپی توندرای کوهستانی، سرددشت کوهستانی mountain tundra
پردیکاسلغتنامه دهخداپردیکاس . [ پ ِ ] (اِخ ) از سرداران اسکندر مقدونی . وی پس از اسکندر به نیابت سلطنت انتخاب شد و تمام سرداران سپاه را به مجلس مشورتی طلبید و ممالک را بین آنان تقس
اریدهلغتنامه دهخدااریده . [ اَرْ ری دِ ] (اِخ ) آرّیده . برادر نامشروع اسکندر و مادر اورقاصه ای بنام آرینّا بود. و او پس از اسکندر داعیه ٔسلطنت داشت . و اوریدیس دختر سینان و زن ا