پیکرۀ آبwater body/ waterbody, body of waterواژههای مصوب فرهنگستانهر نوع انباشت عمدۀ آب بر روی سطح زمین
آب پیکرواژهنامه آزادبه فردي گويند كه روح و روانش مانند آب پاك و ذلال باشد به شخصى گفته مى شود که روح و روانش مانند آب پاک و ذلال باشد.
پارۀ آبسنگیreef patchواژههای مصوب فرهنگستانزائدۀ مرجانی منفردی که بر روی فلاتهایی با عمق کمتر از هفتاد متر و اغلب در کولابهای خوست یا در آبسنگهای سدی تشکیل میشود
پیکرۀ بَرارزاlifting bodyواژههای مصوب فرهنگستانهواگَردی با بال کوچک که بدنۀ آن همه یا بخش اعظم نیروی بَرار را تولید میکند
پیکرۀ دانش مدیریت پروژهproject management body of knowledge, PMBOKواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ دانش مربوط به حوزۀ مدیریت پروژه، اعم از دانش افراد و روشهای متعارف و نوآورانه
کولابlagoon 2واژههای مصوب فرهنگستانپیکرۀ آبی که با آبسنگهای مرجانی یا تلماسهها از پیکرۀ آبی بزرگتر جدا شده باشد
حوضۀ آبریزcatchment basin, catchment area, water shed, drainage basinواژههای مصوب فرهنگستانپهنهای از زمین که بارشهای طبیعی آن ازطریق زهکشی به پیکرۀ آب بزرگتر هدایت میشود متـ . حوضۀ آبخیز، آبریز، آبخیز
لایهبندی گرماییthermal stratificationواژههای مصوب فرهنگستانتشکیل لایههایی با دمای متفاوت در پیکرۀ آب
الکتروتراکافتelectrodialysisواژههای مصوب فرهنگستانفرایند یونزدایی آب که در آن یونها تحت تأثیر میدان الکتریکی و به واسطۀ غشای تبادل یون از یک پیکرۀ آب جدا و به پیکرۀ دیگر منتقل میشوند
میاناقلیمmesoclimateواژههای مصوب فرهنگستاناقلیم یک منطقۀ جغرافیایی کوچک به طول چند ده تا چند صد کیلومتر با تنوع گیاهی، شیب زمین، پیکرۀ آب و مناطق شهری گوناگون که در اقلیم وسیعتری در کلاناقلیم قرار دار