پیکرهلغتنامه دهخداپیکره . [ پ َ / پ ِ ک َ رَ / رِ ] (اِ) زمینه . شالده . اساس : از پیکره ٔ کار معلوم است که ... || ترتیب . نسق . || مقابل بوم . زمینه . || عکس . تصویر. نقش .
زبانشناسی پیکرهایcorpus linguisticsواژههای مصوب فرهنگستانشاخهای از زبانشناسی که در آن با ایجاد پایگاههای دادهای گسترده به بررسی جنبههای مختلف زبان میپردازد
دانشknowledge 1واژههای مصوب فرهنگستانپیکرة کل دانستههای بشری دربارة امور طبیعی و انسانی که گاه به شاخهای از دانستههای نظاممند بشری هم اطلاق میشود