پیکاپفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. آلتی در گرامافون که ارتعاشات سوزن و صفحه را به صوت تبدیل میکند.۲. نوعی وانت کوچک.
پیتاپورلغتنامه دهخداپیتاپور. (اِخ ) نام قصبه ای است در هندوستان ، در ایالت کوداوری از دائره ٔ مدراس ، در 54 هزارگزی شمال شرقی راجه ماندری و در فاصله ٔ ده هزارگزی از ساحل خلیج بنگال
پیچاپلغتنامه دهخداپیچاپ . (اِخ ) دهی واقع درپنج فرسنگ بیشتر میانه ٔ شمال و مغرب باشت . (فارسنامه ٔ ناصری ). || محلی به مشرق کوه گیلویه . || (رودخانه ٔ...) رودی که آب آن از چشمه ٔ
پیچاپیچلغتنامه دهخداپیچاپیچ . (ص مرکب ) پیچ پیچ . پرپیچ . حلزونی . خم درخم . پیچ درپیچ . خم اندرخم . پیچی بر پیچی . سخت پیچیده . با پیچ و خمهای بسیار. پیچدار و پیچیده . (آنندراج )
pickupدیکشنری انگلیسی به فارسیسوار کردن، پیکاپ، انتخاب، ترقی، رشد، هر چیز انتخاب شده، تجدید فعالیت، اشنایی تصادفی، دستگاه برقی ناقل صدای گرامافون، گرفتن
پیتاپورلغتنامه دهخداپیتاپور. (اِخ ) نام قصبه ای است در هندوستان ، در ایالت کوداوری از دائره ٔ مدراس ، در 54 هزارگزی شمال شرقی راجه ماندری و در فاصله ٔ ده هزارگزی از ساحل خلیج بنگال
پیچاپلغتنامه دهخداپیچاپ . (اِخ ) دهی واقع درپنج فرسنگ بیشتر میانه ٔ شمال و مغرب باشت . (فارسنامه ٔ ناصری ). || محلی به مشرق کوه گیلویه . || (رودخانه ٔ...) رودی که آب آن از چشمه ٔ
پیچاپیچلغتنامه دهخداپیچاپیچ . (ص مرکب ) پیچ پیچ . پرپیچ . حلزونی . خم درخم . پیچ درپیچ . خم اندرخم . پیچی بر پیچی . سخت پیچیده . با پیچ و خمهای بسیار. پیچدار و پیچیده . (آنندراج )
پیکاردلغتنامه دهخداپیکارد. (اِخ ) اِمیل . ریاضی دان فرانسوی مولد پاریس (1858-1941 م .) عضو فرهنگستان علوم و فرهنگستان فرانسه .