پیوند 3bonding 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در طی آن والدین و فرزند ازنظر عاطفی به یکدیگر وابسته میشوند
پیوند برشیلغتنامه دهخداپیوند برشی . [ پ َ / پ ِ وَ دِ ب ُ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی پیوند در درختان و گیاهان . رجوع به پیوند و تصویر آن شود.
پیوند اسکنه ایلغتنامه دهخداپیوند اسکنه ای . [ پ َ/ پ ِ وَ دِ اِ ک ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نوعی پیوند در درختان و گیاهان . رجوع به پیوند و تصویر آن شود.
پیوند بالالغتنامه دهخداپیوند بالا. [ وَ دِ ] (اِخ ) دهی از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. واقع در 64 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. جلگه . معتدل . دارای 42 تن سکنه . آب آن از
پیوند بدنیلغتنامه دهخداپیوند بدنی . [ پ َ / پ ِ وَ دِ ب َ دَ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) نوعی پیوند و آن بیشتر در مرکبات و مو بکار رود و چنان باشد که قسمتی از پوست شاخه ٔ پایه را با مقدا
علاقهفرهنگ انتشارات معین(عَ قِ) [ ع . علاقة ] 1 - (مص م .) دوست داشتن . 2 - (اِمص .) دوستی . 3 - پیوند، ارتباط ، وابستگی . جِ علائق .
رباطفرهنگ انتشارات معین(رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - رشته ، پیوند. 2 - نسج غضروفی و لیفی شکل که سبب ارتباط انساج مختلف و استحکام آن ها در جای خود می شوند. 3 - گروه اسبان . 4 - گروه سواران .
فرهانجفرهنگ انتشارات معین( ~ .) (اِ.) 1 - شاخة بزرگی که از درخت ببرند تا شاخه های دیگر برآید. 2 - شاخة درختی که به درخت دیگر پیوند کنند. 3 - شاخة درخت انگوری که آن را در زمین کنند و از
الحاقفرهنگ انتشارات معین( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) در پیوستن ، رسیدن به کسی یا چیزی . 2 - به هم پیوند دادن . 3 - (اِمص .) پیوستگی ، اتصال .
محارهفرهنگ انتشارات معین(مَ رَ یا رِ) [ ع . محارة ] 1 - (اِمص .) نقصان ، کاهش . 2 - (اِ.) جای بازگشت . 3 - اندرون . 4 - پیوند کتف . 5 - صدف . 6 - (کن .) اندک .