پیوند 3bonding 2واژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در طی آن والدین و فرزند ازنظر عاطفی به یکدیگر وابسته میشوند
پیوندلغتنامه دهخداپیوند. [ پ َ / پ ِ وَ ] (اِ) خویش و تبار. (برهان ). خویشاوند. قوم . نزدیک نسبی . خاندان . دوده . خویش نسبی . نسب . عشیرت . کس : بر و بوم و پیوند بگذاشتی فراوان
پیوندلغتنامه دهخداپیوند. [ پ َ / پ ِ وَ ] (اِ) عمل فرو بردن پوست درختی در درخت دیگر یا وصل کردن شاخه و یا جزئی از شاخه ٔ درختی بدرخت دیگر تا درخت دوم بار دهد یا بار نیکوتر دهد و
پیوندلغتنامه دهخداپیوند. [ پ َ وَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش شهریارشهرستان تهران دارای 20 تن سکنه . زمستان از ایل میش مست به این ده می آیند. از طریق رباطکریم و حصارساقی بدانجا
پیوندلغتنامه دهخداپیوند.[ پ َ وَ ] (اِخ ) نام والی ابخاز، معشوق الرئیس الشهید ابوالقاسم علی بن ابی طیب الباخرزی و ظاهراً قاتل وی . (رجوع شود به لباب الالباب عوفی چ اروپا ج 1 ص 69
علاقهفرهنگ انتشارات معین(عَ قِ) [ ع . علاقة ] 1 - (مص م .) دوست داشتن . 2 - (اِمص .) دوستی . 3 - پیوند، ارتباط ، وابستگی . جِ علائق .
رباطفرهنگ انتشارات معین(رِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - رشته ، پیوند. 2 - نسج غضروفی و لیفی شکل که سبب ارتباط انساج مختلف و استحکام آن ها در جای خود می شوند. 3 - گروه اسبان . 4 - گروه سواران .
فرهانجفرهنگ انتشارات معین( ~ .) (اِ.) 1 - شاخة بزرگی که از درخت ببرند تا شاخه های دیگر برآید. 2 - شاخة درختی که به درخت دیگر پیوند کنند. 3 - شاخة درخت انگوری که آن را در زمین کنند و از
الحاقفرهنگ انتشارات معین( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) در پیوستن ، رسیدن به کسی یا چیزی . 2 - به هم پیوند دادن . 3 - (اِمص .) پیوستگی ، اتصال .
محارهفرهنگ انتشارات معین(مَ رَ یا رِ) [ ع . محارة ] 1 - (اِمص .) نقصان ، کاهش . 2 - (اِ.) جای بازگشت . 3 - اندرون . 4 - پیوند کتف . 5 - صدف . 6 - (کن .) اندک .