پیوندنامهلغتنامه دهخداپیوندنامه . [ پ َ وَ م َ / م ِ ](اِ مرکب ) مقاوله نامه . (از لغات مصوب فرهنگستان ).
پندنامهلغتنامه دهخداپندنامه . [ پ َ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) پندنامک . اندرزنامه . نصیحت نامه : بگفتم همه گفتنی سربسرتو ژرف اندرین پندنامه نگر. دقیقی .گر بپند اندر رغبت کنی ای خواجه
پیوندگاهلغتنامه دهخداپیوندگاه . [ پ َ /پ ِ وَ ] (اِ مرکب ) مفصل .بند. جای بهم پیوستن دو استخوان . جای متصل شدن سر دو استخوان . رسغ. پیوندگاه مشت . قصاص ؛ پیوندگاه هردو سرین . (منتهی
مقاوله نامهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. پیوندنامه.۲. پیمانی که بین نمایندگان دو دولت منعقد و امضا شود.
پادمانواژهنامه آزادپادْمان در فارسی به معنای نظارت و حراست کردن است و اسم مصدری است که از ریشهٔ فعل پاییدن گرفته شدهاست. پادمان امروزه در اصطلاح به مقررات نظارتی آژانس بینالمللی
protocolsدیکشنری انگلیسی به فارسیپروتکل ها، تشریفات، پیوند نامه، موافقت مقدماتی، پیش نویس سند، اداب و رسوم، مقاوله نامه نوشتن
protocolدیکشنری انگلیسی به فارسیپروتکل، تشریفات، پیوند نامه، موافقت مقدماتی، پیش نویس سند، اداب و رسوم، مقاوله نامه نوشتن