نق نقلغتنامه دهخدانق نق . [ ن ِ ن ِ ] (اِ صوت ) حکایت صوت طفلی بهانه جو. نام آواز طفل که چیزی را طلبد آهسته و پیوسته ، با آوازی چون گریان . (یادداشت مؤلف ). نغ نغ.
نیک نیکلغتنامه دهخدانیک نیک . (ق مرکب ) به خوبی . کاملاً. به کلی . یک باره : جان دریغم نیست از عیسی ولیک واقفم بر علم دینش نیک نیک . مولوی .گفت نادر چیز می خواهی ولیک غافل از حکم خدایی نیک نیک . مولوی .<b
پینکلغتنامه دهخداپینک . [ ن َ ] (اِ مصغر) در تداول عامیانه ٔ زنانه ، پیشانی خرد. پیشانی ناچیز. || مجازاً، بخت : این پینک بسوزد؛ این بخت منست که موجب اینهمه مصیبت هاست .
پینکلغتنامه دهخداپینک . [ ن َ ] (اِ مصغر) در تداول عامیانه ٔ زنانه ، پیشانی خرد. پیشانی ناچیز. || مجازاً، بخت : این پینک بسوزد؛ این بخت منست که موجب اینهمه مصیبت هاست .
الی پینکلغتنامه دهخداالی پینک . [ اَ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 28 هزارگزی شمال خاوری سنندج ، و 10 هزارگزی خاور شوسه ٔ سنندج به دیواندره . در دامنه واقع و سردسیر است . سکنه ٔ آن <span