پیلستگینلغتنامه دهخداپیلستگین . [ ل َ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به پیلسته . عاجین . چیز ساخته از پیلسته و عاج . (فرهنگ نظام ) : یکی پیلستگین منبر مجره زده گردش نُقَط در آب روین . منوچهر
پیلستگینفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهآنچه از استخوان پیل ساخته شده؛ مانند پیلسته؛ مانند عاج؛ عاجمانند.