پیشرسscratch race, scratch 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که برای مردان در پانزده کیلومتر و برای زنان در ده کیلومتر برگذار میشود و در آن برنده رکابزنی است که زودتر از خط پایان عبور کند
پرتو ایکس مشخصهcharacteristic X-ray, characteristic rays, characteristic radiationواژههای مصوب فرهنگستانتابشی الکترومغناطیسی که براثر نوآرایی الکترونها در پوستههای داخلی اتمها گسیل میشود
انقباض پیشرس پسگراretrograde extrasystoleواژههای مصوب فرهنگستانانقباض زودهنگام دهلیزی بعد از انقباض بطنها، بهعلت بازگشت محرک درجهت معکوس از بطن به دهلیز
ریش پیشلغتنامه دهخداریش پیش . (اِخ ) دهی از دهستان بم پشت شهرستان سراوان . دارای 150 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول عمده ٔ آنجا غلات و خرما است . ساکنان از طایفه ٔ درارایی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
پیش رسفرهنگ فارسی عمید۱. کسی که پیش از دیگران به مقصد برسد؛ پیشرسنده.۲. آنچه پیشتر از وقت مقرر فرابرسد.۳. میوهای که زودتر از نوع خود بهدست آید؛ نوبر.
انقباض پیشرسextrasystole 1واژههای مصوب فرهنگستانانقباض زودهنـگام قلب که خارج از آهنگ طبیعـی آن و براثر تحریک خارج از گـره سینـوسی ـ دهلیزی رخ میدهد
انقباض پیشرس بطنیventricular extrasystole, ventricular premature complex, VPC, infranodal extrasystoleواژههای مصوب فرهنگستانانقباض زودهنگام بطن
انقباض پیشرس پسگراretrograde extrasystoleواژههای مصوب فرهنگستانانقباض زودهنگام دهلیزی بعد از انقباض بطنها، بهعلت بازگشت محرک درجهت معکوس از بطن به دهلیز
انقباض پیشرس دهلیزیatrial extrasystole, atrial premature complex, APC 1واژههای مصوب فرهنگستانانقباض منفردی که فقط در دهلیز رخ میدهد و نتیجۀ بیماری ساختاری قلب است
رس شدنلغتنامه دهخدارس شدن . [ رُس س / رُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) رست شدن . رس شدن شکر؛ متبلور شدن آن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رس و رست و رس کردن شود.
رس کردنلغتنامه دهخدارس کردن . [ رُس س / رُک َ دَ ] (مص مرکب ) رست کردن . رجوع به رس و رس شدن و رست شدن و رست کردن شود: رس کردن شکر؛ متبلور شدن آن . (یادداشت مؤلف ).
انقباض پیشرسextrasystole 1واژههای مصوب فرهنگستانانقباض زودهنـگام قلب که خارج از آهنگ طبیعـی آن و براثر تحریک خارج از گـره سینـوسی ـ دهلیزی رخ میدهد